پنج شنبه , ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

غار پراو – پلکانی به سوی تاریکی

غار پراو با عمق ۷۵۲ متر و طول ۱۳۴۵ متر در ارتفاع ۳۰۵۰ متری ، در فلات پراو کرمانشاه قرار دارد که بخاطر عمق آن و دشواری های در زمان اکتشاف ( بیش از ۴۵ سال قبل ) توسط تیم انگلیسی به اورست غارهای جهان معروف شد .

گزارشی از پیمایش غار پراو از نگاه محسن لچینانی

غار پراو با ژرفای ۷۵۲ متر بعد از غارهای جوجار ( ۱۳۰۰ متر ) ، قیژه لان ( ۷۶۵ متر ) در حال حاضر سومین غار ژرف کشور است که بیش از ۴۵ سال قبل توسط تیمی از غارنوردان انگلستان کشف و معرفی گردید و با درجه سختی D5 جزو سخت ترین غارهای دنیا برای پیمایش هست.

این غار در ارتفاع ۳۰۵۰ میدان پراو واقع گردیده که به همین خاطر در زمان اکتشاف به اورست غارهای جهان نامی شد . دمای غار بواسطه ذوب برف های منطقه و نفوذ به سیستم غار بسیار سرد و در حد ۶ درجه سانتیگراد می باشد .

سختی های بسیار این پدیده که چندین سال قبل به ثبت ملی رسیده باعث مرگ پنج جوان ماجراجو گردیده که هنوز پیکر دو تن از آنان در کف چاه ۱۸  دفن شده اند .

این غار داری تعداد زیادی چاه و چاهک کوتاه و ژرف در کالبد خود است که فرود و صعود در آنها توان هر غارنورد ماجراجو را به چالش می کشد . اما این ها به تنهایی سختی های این غار نیست . معبرهای تنگ و دهلیزهای خیس و سرد و گلی باعث گردید غارنوردان جسور بسیاری را از رفتن به انتهای مکشوف این غار را منصرف سازد .

صعود و فرود روی طناب جزء آسان غار پراو هست؛ وجود آب سرد و درگیری با آن از مهمترین خطرات (هایپوترمی) این غار هست! پس از آن دهلیزها و چاهکهای باریک و سرد هست که باید به صورت خرچنگ رو (نشسته و حرکت به پهلو) ، سینه خیز ، به پهلو خزیدن ، همراه با درگیری آب و گل از آنها عبور کرد .
و جمع این مشقات و دشواری هاست که هر غارنوردی را به چالش خواهد کشاند و گاها باعث انصراف غارنوردها از ادامه پیمایش میگردد.

از این رو پیمایش این غار میسر نمی گردد مگر با اراده قوی و توانایی های بلقوه ایی که از عهده هر کسی بر نمی آید .

حتی برای فرود و صعود در برخی چاه ها نیاز به انعطاف و عبور از شکافهای تنگ و باریک هست که دقت و مشقت خودش را دارد .

در بالای برخی چاه ها، پلاک شماره و عمق چاه دیده میشه که در مدیریت زمان و مکان کمک شایانی برای ما که اولین بار پیمایش میکردیم داشت .

در مورد پلاک ها از زبان آقای بهروز ایزدی از پیشکسوتان غارنوردی :

“درمورد اون پلاکهایی که اشاره نمودید باید عرض کنم به این جهت اون پلاکها در سر هرچاهی بدین منظور قراردادیم که چون تردد در اولین پیمایش توسط کانون کوهنوردان به دفعات بود وتیمهای پشتیبان وتدارکات مرتب در رفت آمد بودن بجهت اینکه بدانند درسر کدام چاه باچه عمقی قراردارند این پلاکهارا قراردادیم.”

۱۶ شهریور ۱۴۰۰

ساعت ۳:۲۰ بامداد روز سه شنبه ، ۱۶ شهریورماه ۱۴۰۰ از کرمانشاه به سمت چالابه رهسپار شدیم .
ساعت ۴:۱۰ به پارکینگ رسیدیم.

دو نفر از دوستان مشهدی روز قبل به پناهگاه رفته و پناهگاه را آماده کرده اند .
پس از مرتب کردن کوله ها ساعت ۴:۳۰ حرکت ما به سمت پناهگاه کوهستان پراو آغاز شد ؛ استفاده از خنکای بامداد با کوله های سنگین کار منطقی و خوبی بود .

ساعت ۷:۲۰ به چشمه دوزَری رسیدیم و صبحانه را صرف نمودیم ؛ بطری ها را تا رسیدن به پناهگاه پر میکنیم .
پس از ان به سمت پناهگاه حرکت کردیم و ساعت ۱۱:۲۰ الی ۱۲:۳۰ به پناهگاه رسیدیم.

با استراحت و صرف غذا ، همراه با سرپرست و دوتن از همنوردان دیگر برای تامین آب به غار رفتیم که چکه چکه های جمع شده در دبه ها آب مصرفی تیم را تامین کرد .

شب هنگام سرپرست تمامی توصیه های لازم را گوشزد کرد .

۱۷ شهریور ۱۴۰۰ – روز ورود به غار

ساعت ۸:۳۰ ، نه نفر وارد غار شدیم.
خیابان دماوند از دهانه غار شروع و بدون کار فنی تا چاه شماره ۱ ادامه داره ؛ در این بین یک سینه خیز کوچک (گربه رو) تا چاه یک هست .
کارگاه ها و طنابها از چاه ۱ تا چاه ۱۲ توسط سرپرست و تیم همراه حدود دو هفته قبل ثابت گذاری شده است .

چاه شماره ۳ (اروئیکا) عمیق و زیباست که معمولا زیباترین تصاویر در حین صعود یا فرود در این چاه گرفته و ثبت میشه ؛ البته چاه ۱۶ عمیق ترین و مادر چاه غار پراو هست .
بعد چاه ۴ دهلیز و مسیرهای تنگ شروع میشه.

تراورس اسلایدر : از زیر چاه ۱۴ شروع میشه و به سمت بالا میره که میرسه به جایی که محل کمپ تیم انگلیسی بوده است و این مکان به کمپ ۱۵ معروف بود و از آنجا فرود می آمدن توی آرواره های جهنمی ؛ تیم ما از زیر تراورس اسلایدر عبور کرد که در ادامه می نویسم .

یک نفر از تیم به دلیل افتادن در آب و احتمال خطر هایپوترمی به همراه نفر دیگر (جمعا دو نفر با نام نیما یساری و امیر مهدی جوانمرد ) از پایین چاه ۱۵ به سمت بالا برگشتند که ساعت ۲۲:۳۰ به پناهگاه رسیده بودند .

بعد از چاه ۱۵ از لای شکاف باریک یومار کشی میکنیم و ادامه مسیر از بالای شکاف ادامه داره که زیباترین جای غار نیز یعنی آرواره های جهنمی قرار داره ؛ در آرواره های جهنمی در دو طرف و از بالا تا پایین استلاگتیت ، استلاگمیت و ستون قرار داره و با گرفتن اونها باید با احتیاط از این شکاف به حالت پاگستر (بدون طناب تراورس) عبور کرد .

بعد از آرواره های جهنمی تنها کارگاه طبیعی غار واقع شده که کارگاه منقاری کوچک از سمت چپ دیواره شکاف گرفته شده که حدود ۵ متری فرود دارد و سپس به چاه ۱۶ می رسیم ؛ این کارگاه منقاری و زیر آن که فرود می رویم به نام دیواره بیستون معروف هست .

توجه کنید که صعود قبل آرواره ها و فرود بعد از آن به شماره چاه اضافه نمیکند چونکه در اصل بخاطر تنگی شکاف از بالای آن (آرواره ها و شکاف) عبور کرده ایم .

پایین چاه ۱۸ ، مزار و تابلوی یادبود مرحوم ویکتوریا کیانی راد و امیر احمدی در خلاف جهت حرکتمان با تابلوی یادبود وجه خاص و حزن انگیز دارد .
پس از چاه ۱۸ همچنان عبور از شکاف ها و چاهکهای با آب و گل در بین چاه اصلی ادامه دارد .
ساعت ۲۰ رسیدیم پایین چاه ۲۲ و به پیشنهاد سرپرست و تایید تیم این مکان به عنوان کمپ استراحت انتخاب شد ؛ سپس کیسه بارها را میزاریم و با دو کیسه بار ۵ لیتری برای حمل آب ادامه میدیم .

بعد چاه ۲۳ و ۲۴ (حرامزاده ۱و۲و۳) بازم حفره های باریک تا چاه ۲۵ هست که در حین پیمایش سینه خیز حفره دوم باید در چاهک حدود ۸۰ سانتی دارای آب فرود بریم و وارد حفره بعدی بشیم .

قبل چاه ۲۵ برای دومین بار با یومار صعود میکنیم ؛ وقتی صعود کردیم به سکویی می رسیم که سقف زیبایی با سنگهای چسپان رنگی در سقف و قندیلهای کوچکی دارد که این ناحیه زیبا به سقاخانه معروف هست ؛ و در ادامه سکو، فرود چاه ۲۵ هست .

ساعت ۲۱ رسیدیم به پایین چاه ۲۶ و شروع خیابان فردوسی با دیوارهای گلی که ما را به انتهای غار هدایت میکرد . انتهای خیابان فردوسی شر شر آبی در دیواره سمت چپ آب مورد نیاز ما رو تامین میکنه و در سمت راست منتهی خیابان فردوسی با سینه خیز چند متری به سیفون میرسیم که سالیان سال است ادامه سیفون جای سوال دارد !
ساعت ۲۱:۲۰ هست .

برگشت :
ساعت ۲۲:۱۵ حرکت به سمت چاه ۲۲
ساعت ۲۴ رسیدیم زیر چاه ۲۲
.
۱۸ شهریور ۱۴۰۰ – روز دوم غار

طبق قرار قبل محل کمپ و استراحت اینجاست ؛ سرپرست در تلاش در جهت ایجاد کمپینگ مناسب برای تیم هست و دو نفر (من و مجید وزیری) از تیم مشغول تهیه سوپ داغ برای همنطنابان دیگر .

لباسهای خیس تعویض میشوند و تیم احیا میشود . تا سوپ اول را بخوریم سرپرست اتاقک کوچک مربعی بالای سرمان برپا کرده که دمای داخل این کمپ محصور با فضای غار اختلاف محسوسی دارد ، گویی که خارج این کمپ زمستان است و داخل پناهی امن و نسبتا گرم (گرما بخاطر روشن بودن اجاق و سوخت الکل جامد) .
چند وعده سوپ میخوریم و سرپرست تصمیم به نصب ننو برای خواب میگیرد .

بعد از خوردن چند وعده سوپ من (محسن لچینانی) و مجید وزیری با اجازه سرپرست از تیم جدا شدیم و ساعت ۳:۲۰ به سمت بالا حرکت میکنیم .

برگشت از غار بوی دیگری داشت ! فرود سختی خودش را داشت و حالا صعود از چاهک های تنگ ، گاها فاقد گیره و در برخی ها به پهلو (تیغه) بسیار انرژی بر بود .

حتی صعود از طناب و رسیدن به برخی کارگاه ها همراه با لاخ شدن بدن بود . جایی که بدن و دست تقریبا لاخ هست و ابزارها درگیر طناب ؛ و این دقت خاصی را می طلبد که در غیر اینصورت باعت تلاش بیهوده و هدر رفت انرژی می شود .

پس از صعود از تمامی چاها و بعد از چاه شماره ۱ ، پیدا کردن گربه رو دقت لازم رو میخواد که من مجید حدود ۴۰ دقیقه دنبال اون گشتیم و کمی کلافمون کرد . بهتره در حین عبور از این گربه رو آن را برای برگشت به خاطر سپرد چونکه اکثر افراد با این قسمت به مشکل میخورند .

پس از حدود ۲۹ ساعت که در غار بودیم من و مجید ساعت ۱۳ رسیدیم دهانه غار و ۱۳:۳۰ پناهگاه ؛ دوستانمان در چناهگاه خسته نباشید گفته و به ریکاوری و تامین ما یحتاج بدن می پردازیم .

بقیه دوستان (پنج نفر) حدود ساعت ۸:۳۰ صبح حرکت کرده بودند و ساعت ۲۴ رسیدن پناهگاه پراو که شرح صعود آنها از زبان سامان لسانی به شرح ذیل است :

“الباقی تیم که پنج نفر (یوسف سورنی نیا ، مصطفی ، سامان ، فهیمه و محمد) بودیم ننو ها را نصب کردیم و لباس های خیس را در آوردیم و لباس گرم پوشیدیم و توی کیسه بیواک توی ننو رفتیم ، ولی بعداز حدود نیم ساعت من از خواب بیدار شدم و هرچی خودم را زیر کیسه می‌بردم و تلاش میکردم که گرم بشم فایده نداشت .

حدود ساعت ۶ صبح سرپرست تیم به همراه بقیه دوستان تصمیم گرفتیم صعود کنیم.تا کمپ و لوازم شب مانی را جمع کنیم و مجدد خود را با پتو نجات و گاز گرم کنیم و چای و صبحانه بخوریم و بعد لباس ها و لوازم فنی را بپوشیم شد ساعت ۸ که اولین نفر به سمت بالا حرکت کرد
می‌دانستیم برگشت از غار با این لباس های خیس و کم خوابی کار سختی داریم .

باز مجدد عبور از دهلیزهایی تنگ و باریک و یومار زدن از بین دو دیوار باریک واقعا کار سختی بود ، بخصوص که توی بعضی دهلیزهایی باریک باید نیم تیغ حرکت کنیم و خود را به بالا بکشی که فشار زیادی به عضلات دست می آمد و کوله ات را هم باید میکشیدی .

کم کم من از چاه ۱۲ به بالا دیگه هم سردم شده بود و هم بدنم کوفته شده بود. که با تعویض کوله ام با همنورد خوبم مصطفی حسینی که شرایط بهتری داشت و با کمی استراحت کمی بهبود یافتم .

در نزدیک چاه سوم هم خیلی تخلیه شده بودم ، مجدد با کمی استراحت و گرم کردن توانستم سه چاه آخر را هم به سختی یومار بزنم و ساعت ۱۲:۳۰ شب از غار همگی به سلامتی بیرون آمدیم و درپناه گاه دوستان لطف کرده بودن غذا و چای گرم درست کرده بودن که واقعا جای تشکر و قدردانی داشت. “

۱۹ شهریور ۱۴۰۰

صبح من و دوتن از همنوردان شیرازی (خانم فهیمه حسین آبادی و محمد شریفی) با ۳۰۰ متر صعود رسیدیم قله پراو و ساعت ۱۰:۱۵ قله بودیم و برای ریکاوری پس از پیمایش غار مناسب بود .

در این بین کوهنوردان زیادی به پناهگاه و قله میان ؛ تشکر ویژه ای میکنم از جناب مراد سورنی نیا (پدر آقا یوسف) که زباله های اطراف را جمع کرده بودند و واقعا اخلاق و منش کوهنوردی داشتند .

۲۰ شهریور ۱۴۰۰

بعد از جارو و تمیز کردن پناهگاه ساعت ۷ صبح راه افتادیم و ساعت ۱۲:۴۵ به پارکینگ رسیدیم . با رسیدن به منزل پدری آقا یوسف این برنامه خاطره انگیز خاتمه یافت .

سپاس از تیم پشتیبان آقای مراد سورنی نیا و خانم سحر عبدالرضایی که وجودشان مایه دلگرمی تیم پیمایش کننده بود .

و سپاس ویژه از سرپرست گرامی آقای سورنی نیا که صدو پانزدهمین بار بود وارد این غار میشدند .

اعضای شرکت کننده :

سرپرست : یوسف سورنی نیا (کرمانشاه)
سید مصطفی حسینی (مشهد)
سامان لسانی (مشهد)
مجید وزیری (سنندج)
نیما یساری (فردوس)‌
امیر مهدی جوانمرد (فردوس)
فهیمه حسین آبادی (شیراز)
محمد شریفی (شیراز)
نرجس متقی (اصفهان)‌
محسن لچینانی (فریدونشهر)
تیم پشتیبان :
مراد سورنی نیا (کرمانشاه)
سحر عبدالرضایی (کرمانشاه)

Share

پیشنهاد ما به شما

دنا - کمپ با نمای قله قبله

زمستان دنا ۱۴۰۲ – هرم و قزل

دنا ، کوهستانی با شکوه امیدوار باش و مشتاق … داستان از جایی شروع شد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.