دنا ، کوهستانی با شکوه
در برنامه ۲ روزه (۱۹ و ۲۰ بهمن) وارد منطقه مرکزی کوهستان دنا شدیم ؛ هدف صعود قلل هرم ، قزل و برج آسمانی بود .
امیدوار باش و مشتاق …
داستان از جایی شروع شد که به دنبال برنامه زمستانه مناسبی در این تاریخ بودم !
نیم نگاهی هم به صعود زمستانی دماوند داشتم ؛ وقتی کاک بهرام باهام تماس گرفت و پیشنهاد آقا یوسف (صعود هرم و قزل) رو بهم گفت بدون معطلی و فکر ، استقبال کردم و خوشحال شدم ؛ این صعود ارزش بیشتری برایم داشت .
نمای قله هرم و برج آسمان همچون ۲ شاخه ای از دور دست قابل تشخیص هست . قله قزل پشت (جنوب قله هرم) قرار دارد و از دور دست مشخص نمی باشد . نمای زیبای قله قزل با رسیدن به قله هرم پدیدار می گردد .
تیم ۴ نفره ای تشکیل شد و کمی هم در مورد نحوه صعود و دسترسی وها بحث و تبادل شد .
اعضا تیم : یوسف سورنی نیا (سرپرست) ، فرهاد آزاد ، بهرام کربلایی و محسن لچینانی
من از فریدونشهر و باقی دوستان خوبم از کرمانشاه بودن .
تجهیزات فنی : تجهیزات رول کوبی (دریل شارژی +باطری یدک ، رول، بولت) ، ۲۵ متر نیم طناب ، دو طناب ۴۰ و ۶۰ متری تک طناب ، یک جفت تبر یخ ، بیل برف و تجهیزات فنی (کلاه کاسک، هارنس، ابزار فرود ، یومار ، کارابین و …)
تجهیزات زمستانی مثل بیل برف و کلنگ و … هم جزو تجهیزات عمومی حساب میشد که اشاره به جزئیات نمیکنم .
شرح برنامه :
طبق هماهنگی قبلی روز ۱۸ فروردین ساعت ۱۴ آقا یوسف رو کنار ترمینال صفه اصفهان سوار کردم و ۲ نفری به سمت سمیرم و خفر حرکت کردیم . بعد چند توقف کوتاه نهایتا ساعت ۱۶ رسیدیم خفر . ماشین رو توی کوچه منتهی به خانه کوهنوردان پارک کردیم ؛ با وسایل به سمت خانه کوهنوردان خفر رفتیم ولی کسی حضور نداشت . با چند تماس آقا سید امد و در رو باز کرد .
باقی دوستان هم کم کم رسیدند ؛ شب جلسه فنی توسط باشگاه راسخ به سرپرستی آقای ایمان احمدپور برگزار گردید ؛ تیم ها چند دسته شدند (برای صعود چند قله) و ساعت حرکت هر کدام از تیم ها هم اعلام گردید .
تیم ما هم با برنامه از قبل تعیین شده برنامه خود را اجرا می نمود البته با همراهی و هماهنگی سرپرست تیم باشگاه راسخ ، آقای احمدپور .
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
ساعت ۳:۳۰ صبح بیدار شدیم ؛ مشغول آماده شدن شدیم . نهایتا ساعت ۵:۳۰ از خانه کوهنوردان به راه افتادیم .
مسیر صعود از تنگه پشت قبله بود و باید به نزدیکی چشمه قبل از تخت بامدادان (مکان کمپ) می رسیدیم .ابتدای مسیر برفی نبود ؛ تیم باشگاه راسخ کمی جلوتر بودند و با یک بده بستان به آنها رسیدیم . برف هم از این منطقه (نیم ساعت بعد از خانه کوهنوردان) و از باغات شروع شد و هرچه ارتفاع میگرفتیم حجم بیشتری داشت که به برف کوبی می افزود .
به همراه همنوردان باشگاه راسخ در حال صعود بودیم . با احتیاط از مسیر آبشار هم گذشتیم ؛ من از روز گذشته کمی سرماخورده بودم که با طی مسیر کم کم به شش ها فشار وارد میشد و صدایم هم گرفت به ط.ریکه بابت سخت نفس کشیدن از نفرات جلویی تیم عقب افتادم و در میانه تیم در حرکت بودم .
نفرات اول و همنوردانم ساعت حدود ۱۲:۳۰ به بالای یال و محل کمپ (کنار سنگ قبل از چشمه) رسیدند و من هم ساعت ۱۳:۳۰ به محل رسیدم ؛ چادرها دور سنگ برپا شد .
با توجه به سنگینی کوله پشتی هایمان (با توجه به تجهیزات فنی) تصمیم به استراحت و ریکاوری تا بامداد روز بعد گرفته شد ؛ فردا روز پر کاری برای ما خواهد بود ؛ تعدادی از اعضای باشگاه راسخ تصمیم به صعود قله قاش مستان گرفتند و …
سرماخوردگی من شدیدتر شده بود ؛ در حدی بود که پیش خودم میگفتم صبح مقداری از مسیر را همراه همنوردانم خواهم رفت و سپس بازخواهم گشت تا سرعت همنوردانم را نگیرم .
روحیه خوبی داشتم و سعی می کردم خودم را بالا نگه دارم چرا که با اشتیاق فراوان و آمادگی زیاد به این برنامه آمده بودم اما …
دلنوشته خودم : اگر مثل من سرما خورده باشید ، میفهمید که تجهیزات ، توانایی و دانستنی های شما بهتون کمک نخواهد کرد ؛ پس عواملی (بیماری، تغییرات ناگهانی هوا ، شرایط غیرقابل پیش بینی و …) هستند که تمامی داشته های شما رو به باد بدهند ؛ بنابر این (از دیدگاه خودم) معتقدم که ما کوه ها رو فتح نمی کنیم ؛ کوه های قابل فتح نیستند 😊 . صعود قله تا فتح قله معنی خیلی متفاوتی داره .
عصر و ابتدای شب را مشغول ریکاوری با غذا و میوه و … شدیم .
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
صبح ساعت ۳:۳۰ بیدار شدیم و ساعت ۵ با هارنس پوشیده و تجهیزات فنی از چادر بیرون زدیم ؛ ابتدای مسیر که شیب کمی داشت و سرعت خوبی هم داشتیم (مخصوصا خودم با توجه به سرماخوردگی)
به شیب منتهی به گردنه هرم رسیدیم ؛ پشت سر آقا یوسف حرکت می کردم ؛ احساس میکردم که اینجا دچار مشکل شوم و بازگردم ؛ نمیدونم چی شد ولی با توجه به گرفتگی صدا و تنفس بیشتر، بدون اینکه از تیم عقب بیفتم ادامه دادم .
در میانه راه و در ارتفاع حدود ۳۹۵۰ متری ( ۴۰۰ متری قبل از قله هرم) ، در حالی که نور خورشید به خوبی به ما می تابید استراحت کوتاهی کردیم و مایع گرمی خوردیم ، مجددا به راه افتادیم و ساعت ۸:۴۰ به قله هرم (۴۳۵۰ متر) رسیدیم .
چه نمای زیبایی اینجا نمودار میشود از قزل قله در کنار قله برج آسمانی .
چند عکس یادگاری گرفته شد ؛ بهرام و فرهاد از ادامه مسیر منصرف شدند ؛ من و آقا یوسف تصمیم به ادامه راه عبور از تراورس بین قله هرم و قزل گرفتیم .
ساعت ۹ باقی تجهیزات (طناب ، اسنو تیوب ، صفحه و …) را تحویل گرفتیم و به راه افتادیم . با توجه به اینکه چند سالی بود به این منطقه نیامده بودیم کمی با آزمون خطا پیموده شد ؛ این مسیر ریزشی ، دست به سنگ و کمی گمراه کننده هست که با توجه به اینکه برف هم داشت در ۳ قسمت مجبور به استفاده از طناب و ابزار فرود و حمایت با کارگاه طبیعی شدیم .
چند دقیقه مانده به ساعت ۱۱ روی قله قزل (۴۴۰۰متر) بودیم ؛ با توجه به خستگی تصمیم گرفتیم کمی استراحت کنیم ؛ هوا عالی ، صاف و بدون وزش باد بود ؛ استراحت ما بیش از یک ساعت زمان برد .
بعد از ساعت ۱۲ به سمت جنوب حرکت کردیم . مسیر پر شیب و ریزشی را با احتیاط طی می کردیم . جایی که برف بود کرامپون کمک بود و جایی که سنگی بود کار با کرامپون وقت گیر ؛ در کل سمت جنوبی به دلیل تابش زیاد شیب بیشتر زیاد برف نداشت .
با دقت مسیرها را فرود رفتیم تا جایی که نیاز به ایجاد کارگاه و فرود با طناب شد ؛ آقا یوسف مکان مناسبی برای زدن بولت پیدا کرد و با دریل شارژی کارگاه (رول بولت ۸ میلی متری) ایجاد شد و با نیم طناب فرود حدود ۱۰ متری انجام شد و طناب را جمع کردم.
باز بدون ابزار به مسیر ادامه دادیم تا جایی که فرود رفتن ممکن نبود ولی مکان مناسبی برای ایجاد کارگاه هم نبود ؛ مجبور شدیم با کرامپون تراورسی را روی صخره ها انجام دهیم ؛ چاره ای جز اینکار نبود .
بالای شکافی رسیدیم که برف نداشت و فرود شیبدار بلندی داشت . آقا یوسف با یک کارگاه طبیعی و با استفاده از نیم طناب و ابزار فرود به مکان مناسبی برای ایجاد کارگاه مصنوعی (حدود ۱/۵ متر پایین تر از کارگاه طبیعی) دسترسی پیدا کرد . امکان استفاده از کارگاه طبیعی (منقار) به دلیل هم راستا نبودن با دره و مشکل آزادسازی نبود .
کارگاه مصنوعی با دریل ایجاد شد و طناب ۶۰ متری به صورت دوبل ریخته شد . حدود ۲۰ متری فرود رفتم و سپس آقا یوسف فرود آمد ؛ به دهلیزی دسترسی پیدا کردیم که ما را به تنگ زندان و زیر قله برج آسمانی می رساند .
من مشغول جمع کردن طناب شدم و آقا یوسف دهلیز را پایین رفت که در جایی مجبور به استفاده کلنگ و روش آلمانی برای پایین رفتن شد ؛ پس از رسیدن آقا یوسف به تنگه زندان (بین قله قزل و برج آسمانی) من دهلیز را فرود رفتم .
ساعت چند دقیقه مانده به ۱۳:۵۰ بود و خسته و تحلیل رفته هم بودیم ؛ با توجه به اینکه به آقای احمدپور گفته بودیم ساعت ۱۴ هرجا باشیم بر میگردیم ، تصمیم به برگشت گرفتیم ؛ از مسیر تنگه زندان فرود رفتیم و از گردنه بین هرم ها مسیر کمپ را در پیش گرفتیم .
ساعت ۱۵:۳۰ به کمپ رسیدیم ؛ عده ای هنوز در حال جمع کردن کمپ و پائین رفتن بودند . ما هم سریع کمپ را جمع کردیم و غذایی آماده کردیم و نهایتا ساعت ۱۶:۳۰ آخرین نفر به راه افتادیم ؛ در میانه راه به همنوردان رسیدیم و نهایتا ساعت ۱۹ به خانه کوهنوردان رسیدیم .
حاجی حجاریان و دوستان آش داغی آماده کرده بودند که بسیار چسبید و بسیار از آنها سپاسگزارم .
شاید از بس که همیشه مشتاق به کوه میرم دلیلی بود که بیشتر از ریه ها کار بکشم و بتونم کارم رو انجام بدم ؛ البته که برام سخت تر بود و انرژی بر … پس همیشه امیدوار باش و مشتاق ، حتی اگر تکراری ترین کوه زندگیت رو صعود میکنی ؛ حتی اگر میدونی موفق نمیشی …
در پایان ، از باشگاه راسخ و سرپرست صعود قلل مرکزی دنا در باشگاه راسخ ، ایمان احمد پور عزیز سپاسگزارم .